زیبایی ، دانایی ، نکویی

آخرین کشیک استاژری بخش اعصاب

شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۱۶ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم 

دلم خواست پس شروع به نوشتن کردم ، میتونستم در دفتر بنویسم اما راستش در فضایی مجازی یک صفحه یا شخصی داشته باشی خوانا تر هست ...

امروز بعدازظهر هوا ابری بود و فوق العاده تمیز نمایه برگ درختان بیمارستان مثل پوستر ها شفاف و تمیز بود هنوز برگ ها بر درختان نشسته است ، از کلاس درس اعصاب یک درخروجی داره که امروز متوجه شدم راه باز کردنش این هست که به داخل.بکشی (برخلاف درهای عادی) به یک راهرو در محوطه باز ختم میشه مثل یک چهار گوش ، احساس خستگی میکردم و سر و گردنم درد میکرد، رفتم نفس بکشم شاید بهتر شوم ،،، کمی حالم خوب شد اما زیاد نه ذهن که مشغول باشد با چیز دیگری حالش خوب میشود اما کلا فکرکردن زیاد هم حال آدم را زیاد خوب نمیکند (کی میرسد به درجه ای از عرفان برسم که واقعا واقعا در لحظه زندگی کنم ) و راستش چون این لحظات شیرین میگذرد دوست داشتم ثبتشون کنم ، و چون دیدم دانشجوهای پزشکی در فضایی مجازی خیلی از تجربیات هم کمک میگیرند ، خواستم تجربیات و آموخته هام رو ثبت کنم چون خودم به نوعی مدیون تمام اون دانشجوها و آدم های خوبی هستم که اطلاعتشون روبا دیگران به اشتراک گذاشتند ،،، به جای شروع کردن از یک بخش جدید از آخرین هفته بخش اعصاب شروع میکنم ،،، 

۱۳۹۷/۸/۱۹ بر سر بالین مریض رفتم با همراهی بود۰۰۰ چون باید ساعت ۲-۴ در برنامه ام استراحت بود تصمیم گرفتم بعدازظهر برم البته این همون نقاطی هست که میمونم در لحظه آون کار رو انجام بدن یا اینکه سعی کنم برای کار وفعالیتم برنامه داشته باشم راست بنا به تجربه گزینه دوم رو بیشتر ترجیح میدهم و پشیمان نیستم اما یک چیزی که کلا شرح حال صبح گرفتن بهتر از بعدازظهر است چون زیاد موافق درس خوندن در تایم کشیک نیستم (یعنی تایم که استاژرا مریض ببینه ترجیح دادم همین مریض خودم رو ببینم ) در دیدن این مریض چند درس گرفتم 

۱۰ به نظرم قبل از دیدن مریض پرونده رو نگاه نکن سعی کن خوت بری چون این یه سوگیری یا جهت به فکرت میده مثل مساله ریاضی حل شده 

۲. حتما اگر هم نگاه میکنی به اسم و فامیل مریض دقت کن امروز دوتا مریض تو بخش با شباهت اسم و  فامیلی یکسان تو بخش بستری بودند تنها تفاوتشان داشتن پیشوند سید یکشیون (مریض خودم بود ) و متاسفانه من توجهی نکردم و اشتباهی هم قبل از دیدن مریض پرونده رو خودم و هم اینکه کاش حداقل پرونده خودش بود و پرونده رو اشتباه خودم ،، حالا بریم سر مریض من با یک ذهنیت مریض با سابقه بستری در بخش روان و زدن سر به شیشه در دوران سربازی رفتم سر بیماری که اتفاقا اونا تو دوران سرباز آسیب دیده بود اما تصادفی بوده و خواهرش میگفت برادرم هیچ مشکل نداره وخیلی خوب هست ومن تو ذهنم گفتم نگاه خواهرش داره عیب هاش رو میپوشونه و این بود که به خواهر گفتم بذارید خودش جواب بده و همین خب یک کوچولو خواهرش رو ناراحت کرد چون اونکه قصدی نداشت برای برادرش صحبت کردن مشکل بود ولی من نذاشتم حالا ببینید یک اشتباه خوندن چکار ها که نمیکنه. ... این شد تجربه ،،،،

متوجه شدم تو معاینات بالینی ضعیف و نیاز به کار بیشتر دارم برنامه ریزی کردم از الان تا آخر اسفند با خوندن روزی ۷ اسلاید باربارا بیتز رو بخونم۳ان شالله ،،نوشتم که انجام بدم ،،،

اما خود بیمار هم case جالب بود که ۲ سال هست بیماریش هنوز مشخص نشده و کاندید  LP هم هست ،،، مشکوک به ALS

)خیلی وقت بود تصمیم داشتم بیان بنویسم ) مساله case بالا را ان شالله در پست های بعدی مینویسم. 



  • شازده کوچولو

نظرات  (۱)

بابت نکاتی که گذاشتید ممنونم. کاش یکم با فونت درشت تر مینوشتید اگر براتون ممکنه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی